خلیفه
شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ
خلیفه ای در زمان خلافت خود شبها در میان کوچه ها می گردید و به احوال مردم رسیدگی می کرد. یک شب از خانه ای صدای آوازی شنید ؛ از دیوار بالا رفت ، دید مردی نشسته در حال خوردن شراب آواز می خواند. گفت : ای دشمن خدا ، خیال می کنی که خداوند اعمال و رفتار تو را نمی بیند؟
مرد گفت: ای خلیفه اگر من مرتکب یک گناه شده ام ، تو سه گناه مرتکب شده ای؛ یکی این که به جای در از دیوار منزل من بدون اجازه داخل شده ای ، دوم اینکه حدا فرموده است وقتی که وارد خانه ای شدید سلام کنید و تو سلام نکردی ، سوم اینکه خداوند گفته است در احوال دیگران تجسس نکنید و تو امروز کردی.
سرانجام خلیفه گفت : من حاضرم تو را ببخشم ، تو در حق من چه کار خواهی کرد ؟
آن مرد گفت : من هم قول می دهم دیگر مرتکب معصیت نشوم.